English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9283 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air transport liaison officer U افسر رابط ترابری هوایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air liaison officer U افسر رابط هوایی
airlift service U سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
liaison officer U افسر رابط
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
airlifting U ترابری هوایی
airlifted U ترابری هوایی
airlifts U ترابری هوایی
airlift U ترابری هوایی
tactical airlift U ترابری تاکتیکی هوایی
air transport group U گروه ترابری هوایی
air carrier U شرکت ترابری هوایی
air movement of patients U ترابری هوایی بیماران
air transportable U قابل ترابری هوایی
air transport operation U عملیات ترابری هوایی
attached airlift service U یکان ترابری هوایی زیرامر
airlift capacity U مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air tropping U ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air officer U افسر هوایی
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
flight surgeon U افسر پزشک نیروی هوایی
airlift command U فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
high airburst U ترکش هوایی در ارتفاع زیاد ترکش بالای افسر تیر
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer U افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade U افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank U افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer U افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holidays U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday U تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief U افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container U جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered U در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons U در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target U هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop U چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak U گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
transported U ترابری
transport U ترابری
transports U ترابری
transportation U ترابری
shipping U ترابری
transporting U ترابری
air superiority U برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay U معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air pilots U خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air suprmacy U برتری کامل هوایی سیادت هوایی
cargo transport U هواپیمای ترابری
seaboat U قایق ترابری
transported U ترابری کردن
transports U ترابری کردن
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
assault lift U ترابری هجومی
transports U ترابری حامل
portability U قابلیت ترابری
transport U ترابری حامل
transport U ترابری کردن
transported U ترابری حامل
pay load U فرفیت ترابری
transporting U ترابری حامل
transporting U ترابری کردن
attack transport U ناو ترابری نیروی تک
less than release unit U یکان درخط ترابری
pipeage U ترابری بوسیله لوله
Berlin Transport Authority [BVG] U اداره ترابری برلین
cf U قیمت و هزینهی ترابری
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
pipage U ترابری بوسیله لوله
air movement of patients U ترابری بیماران از طریق هوا
international road transport U ترابری بین المللی جاده ای
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material U ماتریل هوایی وسایل هوایی
airs U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch U قسمت هوایی رسته هوایی
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
aired U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air U هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
blocking and chocking U مهار بار روی وسیله ترابری
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
buses U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bused U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bus U رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic U شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
liaison U رابط
liaisons U رابط
point of intersection U رابط
interfaces U رابط
connector U رابط
interface U رابط
link U رابط
connective U رابط
adapter U رابط
go between U رابط
wiring connector U رابط
copulative U رابط
internuncial U رابط
fitting U رابط
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit U تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
high fidelity receiver U گیرنده رابط
reducing adaptor U رابط کاهنده
reducer U لوله رابط
journal U شفت رابط
baying U پل رابط در پل شناور
trunk line U رابط ترانک
bays U پل رابط در پل شناور
high line U پل رابط اصلی
ground liaison U رابط زمینی
push rod U میله رابط
push rod U میل رابط
inductor hose U لوله رابط
interneuron U نورون رابط
logical connector U رابط منطقی
logical connective U رابط منطقی
serial interface U رابط سری
link chain U زنجیر رابط
link belt U تسمه رابط
standard interface U رابط استاندارد
lead in wire U سیم رابط
bay U پل رابط در پل شناور
parallel interface U رابط موازی
lamp connector رابط لامپ
internuncio U رابط پیک
internuncial neuron U نورون رابط
journals U شفت رابط
interface card U کارت رابط
fuse link U رابط فیوز
patch cord U سیم رابط
leads U رابط برق
cylinderical fit U رابط استوانهای
lead U رابط برق
feeder canal U نهر رابط
bayed U پل رابط در پل شناور
connector switch U کلید رابط
connector plug U دوشاخه رابط
connections U میلههای رابط
connecting cable U کابل رابط
link U شاخه رابط
connecting tube U لوله رابط
continuity equation U رابط پیوستگی
bent adaptor U رابط خمیده
enlarging adapter U رابط فزاینده
centronics interface U رابط موازی
edge connector U رابط لبه
ediswan connector U رابط ادیسوان
fuse wire U رابط فیوز
box connector U رابط جعبه
connecting rod U میله رابط
switch position U موضع رابط دفاعی
relay post U پست رابط ستون
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
commissure U بافت عصبی رابط
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
triatic stay U بکسل رابط ناو
cell connector U رابط پیل باتری
machine address U محل یک شی در رابط ه با مبدا
dry cell connector U رابط پیل خشک
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
battery connector U رابط پیل باتری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com